بازگشت مبادلات پایاپای
پس از بحران سال 2008 امریکا، دیوید گرابر (اقتصاددان) رساله ای تالیف کرد که پایه های تفکر رایج علوم اقتصادی را دچار چالش نمود. به گفته او، تصور رایج در پایه های علم اقتصاد بر این است که تاریخ پولی و مالی جهان، در یک خط سیر مستقیم تکامل پیدا کرده است: مبادلات پایاپای در جوامع بدوی (مثلا غذا در مقابل لباس)، ابداع پول (مثل سکه طلا)، و در نهایت ورود به عصر بدهی (در قالب بانکهای مدرن، وام و کارتهای اعتباری). گرچه این تصویر به نظر ساده می رسد، اما جوامع باستانی دارای سیستمهای اعتباری پیچیده و تودرتویی بودند که با ظهور پول از بین نرفتند. به عبارت دیگر، تاریخ در این زمینه در یک خط مستقیم حرکت نکرده است و تهاتر، پول و اعتبار در همزیستی با یکدیگر بسر برده اند.
این ایده نیاز به کشف مجدد، اما این بار در تعامل با حوزه کلان داده ها دارد. این روزها مدام اخباری در مورد استفاده مشروع و نامشروع شرکتهای بزرگی مانند گوگل و فیسبوک از اطلاعات کاربران برای مقاصد تجاری به گوش می رسد.
گرچه در نگاه اول، این استفاده از داده ها به نظر سوءاستفاده می رسد، اما در واقع کاربران در قبال دادن اطلاعات خود به این سیستمها، خدماتی مثل سیستمهای پیام رسان، نقشه ها، اطلاعات و اپلیکیشن ها را از آنها دریافت کرده اند. گرچه این شرکتها، اصرار دارند که خدماتی به رایگان به کاربران داده شده و پولی در این میان ردوبدل نمی شود، اما فعالان اجتماعی نیز بر این نکته پای می فشارند که داده های کاربران نیز به رایگان به این شرکتها منتقل شده است.
شاید راهی بهتر برای توصیف این تعاملات، استفاده از اصطلاح تهاتر باشد. کارافرینان عصر دیجیتال –و در راس آنان مدیران دره سیلیکون- ادعا می کنند که سیستمهای نوینی برای کسب و کار در عصر حاضر ابداع کرده اند. اما اگر کمی دقیق شویم، کاری که انها می کنند، در واقع مبادله داده های شخصی کاربرانشان در مقابل خدماتی است که به آنها می دهند؛ مشابه همان کاری که یک شکارچی در عصر باستان برای بدست آوردن مقداری میوه و سبزیجات در مقابل گوشتی که از شکار به دست آورده بود، انجام می داد. شاید اقتصاد قرن بیستم، تماما بر پایه پول بنا شده بود، اما قطعا اقتصاد اوایل قرن 21 که در آن بسر می بریم، به طرز فزاینده ای بر مبنای تهاتر شکل گرفته و در حال تحول است.
آیا این موضوع مهم است؟ از دید یک باستان شناس، شاید نه. اما از دید بیشتر سیاستگذاران، رهبران کسب و کار و همین طور مصرف کنندگان، حتما مهم است. اکثر آنها بعنوان کاربران سیستمهای اطلاعاتی و خدماتی نوین، قطعا در ابتدا از ماهیت و ارزش حجمی از اطلاعات شخصی خود (شامل پیامها، علائق و دیدگاههای سیاسی) که در اختیار این شرکتها می گذاشتند، آگاه نبودند. اصولا تعداد بسیار کمی از ما وقت و تخصص کافی داریم که از متون طولانی شرایط و ضوابط استفاده از خدمات دیجیتال که قبل از شروع به استفاده، باید موافقت خود را با آنها اعلام کنیم، سر در بیاوریم.
از سوی دیگر، پیشگامان، قوانین و مدلهای اقتصادی معاصر، هیچ وقت برای درگیر شدن با تهاتر –بعنوان مبحثی فراتر از یک کنجکاوی تاریخی- خود را تطبیق نداده اند. برای مثال، اقتصاددانان در حال حاضر هیچ راه حلی برای وارد کردن تهاتر در بورسهای کالا ندارند؛ زیرا روال مرسوم تاکنون برپایه ارزیابی همه چیز بر اساس قیمت بوده است. چیزهای رایگان نظیر اپلیکیشن ها و تبادلات داده، تقریبا بطور کامل در محاسبه تولید ناخالص داخلی جوامع مختلف، نادیده گرفته می شوند. به طریق مشابه، وکلا هم نمی دانند در حوزه قوانین ضدانحصار، چگونه باید با این معاملات تهاتری برخورد کنند. زیرا پایه کلیه قوانین فعلی در حوزه برآورد میزان سوءاستفاده از مصرف کننده، این است که وی چه میزان بهایی مازاد بر ارزش ذاتی یک کالا یا خدمات را پرداخته، که آن هم با مقیاس پول مورد سنجش قرار می گیرد.
در عین حال، مصرف کنندگان نیز راه جایگزینی برای ادامه دادن به استفاده از این خدمات دیجیتال در ساختاری متفاوت از ساختار کنونی ندارند. آیا واقعا اینکه فیسبوک در مقابل اعطای حق دسترسی رایگان به رسانه های اجتماعی برای شما، اطلاعات رفتار شما را جمع آوری کند، ناعادلانه است؟ ایا این مبادله، واجد ارزش بوده است؟ و آیا راهی برای درجه بندی اینگونه تعاملات وجود دارد که مصرف کننده نهایی را به معامله بهتری هدایت کند؟
خوشبختانه بحث در اینگونه موارد به تدریج در حال آغاز است. در اروپا، سیاستگذاران شروع به محدودکردن دایره اطلاعاتی کرده اند که شرکتهای فناور می توانند در اختیار بگیرند. به موازات آن، گروههایی از کارآفرینان فناور و دانشمندان علوم داده، در حال ارزشگذاری این داده های شخصی و آگاه سازی کاربران به امکان فروش داده های خود بعنوان دارایی دیجیتال هستند.
از بسیاری جهات، این یک مسیر منطقی است. اگر بتوانیم این داده های شخصی را در بازار پولی به فروش برسانیم، وارد عصر جدیدی خواهیم شد. اما موانع بزرگی نیز در مسیر وجود دارند: آیا مصرف کنندگان حاضر به پرداخت پول برای خدمات سایبری خواهند بود؟ آیا فناوری زنجیره بوکی (بلاکچین) می تواند واقعا بعنوان پیشروی داده ها باشد؟ و ایا دولتها تاکنون مقررات و قوانینی برای این کار تدوین کرده اند؟
در حال حاضر، به شدت در این موارد عقب مانده ایم: قوانین با این فرض وضع شده اند که در دنیایی بر پایه پول زندگی می کنیم، اما در همان حال، گوشی های همراه و رایانه های ما، در حال معامله در دنیایی برپایه تهاتر و مبادلات پایاپای هستند. اگر تنها همین دلایل را داشته باشیم، به جرات می توان گفت که نیاز چشم انداز جامعه شناسانه جدیدی از اقتصاد داریم. پول –حداقل در جهان فناوری- دیگر به تنهایی نمی تواند از پس همه امور برآید!
♦ تدوین توسط تیم تولید محتوا- چی با چی