چرا ولخرجی می کنیم؟

چرا ولخرجی می کنیم؟

پول، مفهومی ساده دارد. اکثر ما هم می دانیم که رفتار مناسب با پول، چگونه باید باشد: کمتر از آنچه دریافت می کنیم خرج کنیم، برای آینده پس انداز کنیم، بدهی ها را کم کنیم. اما چیزی که درکش سخت است، روان خودمان است!

واقعیت این است که مثل خیلی از مفاهیم دیگر زندگی، وقتی که در مورد پول صحبت می کنیم، در حقیقت داریم در مورد ارتباط روانشناسانه خودمان با پول بحث می کنیم. هچ پدیده بشری دیگری مانند پول، تمام نیازهای ما در کلیه سطوح را تخت تاثیر قرار نمی دهد. پول، برای برطرف کردن نیازهای اولیه ما (برای بقا) لازم است؛ اما در عین حال، نشانگر وضعیت اجتماعی ما نیز هست؛ و محقق شدن آرزوهای ما برای تبدیل به هویتی که می خواهیم داشته باشیم و سطح زندگی که آرزویش را داریم، نیاز به داشتن پول کافی دارد.

به دلیل پیچیدگی عجیب و غریبی که روان انسان دارد، هیچ توصیه مالی نمی تواند قابلیت اطمینان و اثرگذاری مشابه با رژیم غذایی یا مشاوره خانواده را داشته باشد. این توصیه ها در عین درستی، اشتباه هم هستند!! بیشتر توصیه های مالی، تمرکز بر مسایل سطحی بدون توجه به مشکلات پایه ای دارند و به همین دلیل، قوام و دوام کافی ندارند.

بطور اساسی، ریشه مشکلات مالی ما در نیازهای برآورده نشده ماست. مشکل ولخرجی هیچ وقت ناشی از عدم توانایی فرد در کنترل خود نیست؛ بلکه یک نیاز اساسی برآورده نشده وجود دارد که باعث این هزینه های افراطی می شود.

انسانها وقتی مایل باشند، قادر به نمایش خود کنترلی هستند. در واقع در اکثریت قریب به اتفاق مواقع، مردم آن کاری را انجام می دهند که می خواهند. اصل بنیادی رفتار انسان این است: افراد از خواسته ها و نیازهای خود، انگیزه می گیرند. آنها شاید حتی به خواسته و نیاز خود آگاه نباشند، اما رفتارشان آنها را آشکار می کند.

اگر زیاد لباس می خرید، به این معنی نیست که اعتقاد دارید باید 200 دست لباس در کمد شما باشد. به احتمال زیاد، شما از بدن و ظاهر خود ناراضی هستید و دارید این مشکل را روی لباسهایتان منعکس می کنید. لباسها زمانی در گذشته به شما کمک کرده اند که احساس بهتری نسبت به خودتان داشته باشید و این رویداد، باعث شروع یک حلقه بازخورد مثبت در شما شده است. حالا شما فکر می کنید که فاصله شما با یک احساس خوب، تنها یک دست لباس جدید است!

اگر پول زیادی برای صرف غذا در رستوران خرج می کنید، آن قدر تنبل نیستید که نتوانید وعده های غذایی خودتان را در منزل بپزید؛ بلکه از انجام دادن کارهایی که دوست ندارید، خسته شده اید. یک وعده غذا در رستوران، به شما انرژی کافی برای رفع موقت این خستگی مزمن می دهد.

این همان چیزی است که شتاب بی وقفه را مقایسه با صرف چند دقیقه اضافه در منزل برای تهیه غذای تازه، جذاب می کند: فوریت، نیاز آنی ما را برآورده می کند و اجازه می دهد تا از شادی طولانی مدت خود، صرفنظر کنیم.

وقتی هزینه های سبک زندگیتان در حدی بالاتر از توان شماست، به معنی آن نیست که شما فرد نادانی هستید که در دام تورم زندگی افتاده اید؛ بلکه نشان می دهد که ریخت و پاش را معادل ثروتمند بودن می دانید. شما اعتقاد دارید که موفقیت در حساب بانکی شما نیست، بلکه در اقساط و اجاره هایی است که هر ماه می پردازید. این حالت به ویژه در افرادی بیشتر دیده می شود که علیرغم کسب موفقیت در جنبه هایی از زندگی خود، احساس عمیق و غیرقابل تحمل شکست . بازنده بودن دارند.

ممکن است فکر کنید که می خواهم شما را برای خرید یک قهوه ده هزار تومانی سرزنش کنم. اما در واقع، قصد من، نقطه مقابل آن است!

مسیر واقعی سلامت مالی، پایین آوردن سطح ملموس زندگی برای حفظ حداکثرهای مطلق نیست. در عوض، باید نگاهی صادقانه به نیازهای خود داشته و راهکاری بلند مدت برای رفع آنها داشته باشد.

اگر احساس حقارت و کم ارزشی می کنید، بصورتی راهبردی در چیزهایی سرمایه گذاری کنید که باعث شود احساس ارزشمند بودن داشته باشد. این سرمایه گذاری ممکن است چند تکه لباس باشد که به خوبی طراحی و دوخته و دوام دائمی داشته باشد؛ و یا شاید چند جلسه روان درمانی و یا چند عکس پرتره حرفه ای باشد که بتوانید سالها از آن لذت ببرید.

اگر مشکلتان خستگی و بی حوصلگی است، روی استراحت و تمدید قوا سرمایه گذاری کنید. سعی کنید شغلتان را به شیفتی منتقل کنید که با حالت جسمی و روحی شما منطبق باشد. بجای سرمایه گذاری بر روی چیزهایی که شما کرخت می کنند، مرخصی بگیرید و به یک دوره سلامت روان بروید و یا پول کافی برای یک سفر شخصی که به شما روحیه می دهد، کنار بگذارید.

اگر احساس می کنید هزینه های سبک زندگی که دارید (مهمانی های متعدد، سفرهای خارجی، ...) فراتر از حد توان شماست، روی هر چیزی که واقعا به شما احساس موفقیت می دهد سرمایه گذاری کنید. این چیز می تواند یک شغل جانبی برای ارائه مهارتها و هنرهای شخصی شما باشد. انجام یک سری از کارهایی که شما را فردی ارزشمند برای بقیه کند (فعالیتهای داوطلبانه خیریه، عضویت در انجمنهای محلی، ...) هم می تواند همین اثر را داشته باشد.

اگر به حل مشکلات بصورت سطحی ادامه دهید، روز به روز خود را بیشتر در مشکلاتتان غرق می کنید. راه حل، یک بودجه بندی سختگیرانه نیست؛ بلکه باید خودآگاهی لازم را بدست آورید. شما باید نیازهای خودتان را درک کنید تا بتوانید بفهمید که واقعا در درونتان چه می گذرد. وقتی که این کار را انجام دادید، اهداف شما بصورت خودکار با اعمالتان همسو خواهند شد؛ همینطور خریدها و هزینه هایتان!

این به معنی آن نیست که خودتان را وادار کنید که دیگر در رستوران غذا نخورید و یا لباس جدید نخرید. بلکه باید یک بودجه بندی داشته باشید که به شما اجازه می دهد آنچه را که سزاوارش هستید، انجام دهید و دیگر در کنترل تکانه های روانی ناخوشایند نباشید.

وقتی که چیزی درون شما تغییر کند، چیزهایی در اطراف شما هم تغییر خواهند کرد. راه دیگری وجود ندارد!

 

 

♦ تدوین توسط تیم تولید محتوا- چی با چی

تغییر خرج کردن شغل سبک زندگی ولخرجی پول حقارت هزینه

مقالات مشابه